جدول جو
جدول جو

معنی تا تله - جستجوی لغت در جدول جو

تا تله
نوعی گیاه هرز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاپاله
تصویر تاپاله
سرگین گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاتوله
تصویر تاتوله
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، بخو، تاتوره، داتوره
فرهنگ فارسی عمید
(تَپْ پَ)
در ’مانائی’ جنوب دریاچۀ ارومیه که پادشاه ’هالدیا’ (خالدی) موسوم به ’منواش’ پس از تصرف ’پارسوا’ کتیبه ای در تاش تپه از خود باقی گذاشت. رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 52 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
گیاهی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ثلاثی مجرد ا ت ی ، راه آب وادادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) : اتی الماء تأتیه و تأتیاً، سهل سبیله. (اقرب الموارد). تسهیل جریان آب. آسان کردن راه آب. رجوع به تأتی و ناظم الاطباء شود
آمدن کسی را و آوردن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گنگلاج گردیدن به ’تا’: تأتاءالرجل تأتاهً و تئتاءً، گنگلاج گردید به تاء، یقال تأتاهٌ، ای تردد فی الکلام بالتاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب الموارد و تأتاء شود، خواندن ’تکه’ را برای جهیدن بر ماده بلفظ تاتا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رفتار کودک، تبختر در جنگ. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با تره
تصویر با تره
دف دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با کله
تصویر با کله
بسیار خردمند، باعقل، با سیاست خوب، با مغز، پیش بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاالله
تصویر تاالله
سوگند بخدا، قسم بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتوله
تصویر تاتوله
ریسمانی که بر پای اسب و استر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تله
تصویر پا تله
دیگ دهن گشاد حلوا پزی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی توهین به معنی فردی که دارای سری بزرگ و پهن است
فرهنگ گویش مازندرانی
داد و بیداد
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن بذرسبزی جات
فرهنگ گویش مازندرانی
له له زدن از گرما یا درد
فرهنگ گویش مازندرانی
قوطی کبریت
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای باستانی در شمالالنگ کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
سهل انگاری، معطلی، درنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
تلخ مزه
فرهنگ گویش مازندرانی
محل رویش درختان انجیلی
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از جنگل که درختان آن بریده شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش گاه، اجاق، بار گذاشتن غذا بر روی اجاق گلی، اجاق و متعلقات آن
فرهنگ گویش مازندرانی
تله ای با تشت و طناب جهت شکار پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
تله ای که جهت به دام انداختن تشی از آن استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه از تیره بادمجانیان با نام علمی stramonioom datoora که علفی
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف سفالی یا فلزی کوچک با کاربردهای گوناگون، نوعی پیاله
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف سفالی یا فلزی کوچک که در موارد گوناگون مورد استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
ساق بند پاتاوه
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم با شعور و خوش فکر
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی که گل آن خاردار است
فرهنگ گویش مازندرانی
گریه همراه با ناله، زاری و فریاد، خیلی سریع، باشتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع گیاهان است
فرهنگ گویش مازندرانی
حفر سوراخ به وسیله ی چوبی کوتاه و مخصوص، جهت نشای شالی، بادمجان
فرهنگ گویش مازندرانی